جدول جو
جدول جو

معنی پیشواز رفتن - جستجوی لغت در جدول جو

پیشواز رفتن
(هََ لْ وَ عَ)
پذیره شدن. استقبال کردن. پیشباز رفتن تازه واردی را. برابر دویدن. (مجموعۀ مترادفات ص 84) ، یک روز یا بیشتر قبل از غرۀ رمضان روزه داشتن
لغت نامه دهخدا
پیشواز رفتن
پذیرفته شدن استقبال کردن، یک روز یا بیشتر قبل از غره رمضان روزه داشتن (یعنی باستقبال ماه صیام رفتن)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیشباز رفتن
تصویر پیشباز رفتن
رفتن جلو مسافر یا مهمان برای خوشامد گفتن و پذیرایی، استقبال کردن
فرهنگ فارسی عمید
(هََرْ وَ لَ)
به استقبال شدن. استقبال کردن. استقبال کردن مسافری که درآید: تلقی، اقبال. (از منتهی الارب) : پیشباز حادثۀ این سال باید رفت که جفت واری زمین بخرند وپس از آن به دویست درم بفروشند. (تاریخ بیهقی ص 622 چ ادیب). نصر پیشباز رفت و راهها نگه داشت تا بر حیله و حال او کس را وقوف نیفتد. (ترجمه تاریخ یمینی). بعزمی ثابت و یقینی صادق پیش باز رفت. (ترجمه تاریخ یمینی). حبیب خجل زده و غمگین روی به خانه نهاد چون به در خانه رسید بوی نان و دیگ می آمد، زن حبیب پیش باز رفت و رویش پاک کرد و لطف کرد. (تذکرهالاولیاء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیشباز رفتن
تصویر پیشباز رفتن
پیشباز آمدن: بعزمی ثابت و یقینی صادق پیشباز رفت
فرهنگ لغت هوشیار
استقبال رفتن پیشباز رفتن: بکوی عاشقی شرطست راه عقل تا رفتن چو درد عشق پیش آید بصد جان پیشوا رفتن، (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار